عشق خطر ناک من

پارت ۳


+ خوب گوش کن چون بیشتر از یکبار نمیگم داخل خونه یک خدمتکاری منو ارباب صدا می زنی از ارایش کردن و پوشیدن لباس باز خوشم نمی اید که بیرون این کارو کنی فهمیدی

& بله چشم ارباب ،


+ وظایفت رو اجوما بهت می گه


& دیگه نمی دونم چیشد که یهو رسیدیم پیاده شدم که ارباب اجوما رو صدا کرد و اجوما اومد یک زن پیر بود که با مهربونی دستم رو‌گرفت و برد گوشه ای گفت که ....



اگر حمایت کنید ممنون میشم 🙂

لایک کامنت و یادتون نره فالو کنید

و تا پارت بعدی این پست حداقل 4 لایک و 3 تا کامنت بگیره منتظر هستم 🙃🙃
دیدگاه ها (۴)

سعی و تلاش کن روزی موفق میشوی

ماه هر شب به زمین نگاه می کرد و با نورش به همه یا اوری می کر...

اگر درخواستی تکپارتی یا سناریو دارید بگید بنویسم یا حتی داست...

دانشمند بودن یک درصد نابغه بودن هست و ۹۹ درصد کارسخت

رمان( عمارت ارباب) پارت ۱

پدر خوانده ...پارت نمی دونم چندویوتوی ماشین دیگه هیچ حرفی نز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط