آخرین بوسه ۶۹
ات با جونگ کوک این بود که جونگ کوک از کار مافیایی
بیاد بیرون و به جاش یه شرکت ساده بزنه
و جونگ کوک هم قبول کرد
و بعد از ۵ ماه جونگ کوک بلاخره کار خودش رو کرد و ات رو حا*مله کرد
ات با صدای بلند گفت:
جونگ کوک من دلم توت فلنگی می خواد میری برام بخری
جونگ کوک: بیبی من، من الان از کجا برای تو، تو پاییز توت فرنگی پیدا کنم؟
ات با ناراحتی گفت:
من چیکار کنم من و بچه دلمون توت فرنگی می خواد
جونگ کوک با مهربونی ات رو از پشت بغل کرد و گفت:
تو و بچه چیز دیگه ای
به غیر از توت فرنگی دلتون میخواد؟
ات فکری کرد و گفت:
اوهوم، دلم شیر موز میخواد
جونگ کوک خندید و گفت:
باشه الان برات یکی از شیرموز های گرانبهام رو میارم
خب نظرتون تا الان در مورد داستانم چیه؟
تو چت بگید
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.