صبح زود زنیتسو بیدار شد و نزوکو هنوز خواب بود
صبح زود زنیتسو بیدار شد و نزوکو هنوز خواب بود
زنیتسو: نزوکو جان هنوز خوابه باید یه صبحانه خوب که نه عالی درست کنم فکر کنم
سوشی قارچ و نودل خوب باشه
نزوکو از خواب بیدار میشه و یواشکی میره پشت زنیتسو و میترسونتش زنیتسو به سر میره تو قابلمه نودل
نزوکو: اوه فکنم زیاده روی کردم ببخشید
زنیتسو: نه بابا این چه حرفیه
باهم غذا رو درست کردن ولی خبری از نودل نبود 😅
نزوکو: امروز قراره هاشیرای باد برای تحویل شمشیر نیجرین بیاد
زنیتسو: چرا خود شمشیر ساز نمیاد تحویل بده
نزوکو: نمیدونم شاید چون تانجیرو و گیو به نیروهای بیشتری احتیاج داشتن مسیرش از این اطراف رد میشده
زنیتسو: ای خدا سگ بزنه به این زندگی دوباره
قراره اون روانی رو ببینم (پیش خودش اینو گفت)
🎋لایک یادت نره خوشگل⚡
زنیتسو: نزوکو جان هنوز خوابه باید یه صبحانه خوب که نه عالی درست کنم فکر کنم
سوشی قارچ و نودل خوب باشه
نزوکو از خواب بیدار میشه و یواشکی میره پشت زنیتسو و میترسونتش زنیتسو به سر میره تو قابلمه نودل
نزوکو: اوه فکنم زیاده روی کردم ببخشید
زنیتسو: نه بابا این چه حرفیه
باهم غذا رو درست کردن ولی خبری از نودل نبود 😅
نزوکو: امروز قراره هاشیرای باد برای تحویل شمشیر نیجرین بیاد
زنیتسو: چرا خود شمشیر ساز نمیاد تحویل بده
نزوکو: نمیدونم شاید چون تانجیرو و گیو به نیروهای بیشتری احتیاج داشتن مسیرش از این اطراف رد میشده
زنیتسو: ای خدا سگ بزنه به این زندگی دوباره
قراره اون روانی رو ببینم (پیش خودش اینو گفت)
🎋لایک یادت نره خوشگل⚡
۱.۴k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.