یک جوک قدیمی هست که میگه، یه نفر میره پیش روانکاو میگه: «
یک جوک قدیمی هست که میگه، یه نفر میره پیش روانکاو میگه: «برادرم دیوانه است، فکر می کنه مرغه»، روانکاو بهش میگه «خب چرا پیش من نمیآوریش». جواب میده: «چون تخممرغهاش رو نیاز داریم». خب فکر کنم این خیلی شبیه نظر من دربارهٔ روابط انسانی است. این روابط کاملاً غیر منطقی و احمقانهاند ولی فکر میکنم که ما اونا را ادامه میدیم چون به تخممرغها احتیاج داریم
.
وودی آلن
آنی هال ۱۹۷۷
.
وودی آلن
آنی هال ۱۹۷۷
۵.۲k
۰۹ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.