دسته پر اومدم باچندتا پارتتتت 😅🤭
پارت ۵۱
سریع رفت بیرون و با دکتر اومد دکتر با ارامش اومد طرفم و گفت
-دخترم تاحالا خون بالا اوردی تو حاملگیت؟
با ترس سرمو تکون دادم با کمک پرستارو نوشین از رو تخت بلندشدم تا تخت و تمیز کنم علی هم کمکمون میکرد
دلم نمیخواست کامران و ببینم تختو تمیز کردن روتخت نشستم
نوشین کمک کرد دور دهنمو پاک کنم دراز کشیدم و چشم دوختم به دهن دکتر دکتر
-ببین خانوم ایندفه خدایی شد که نجات پیدا کردی ولی این ضربه خیلی سخت بوده و بچه خیلی حساس شده شما باید بری سونو تا ببینی دکتر مخصوصت چی میگه ولی به نظر من کوچیکترین ضربه باعث مرگ بچت میشه الانم بهت توصیه میکنم بری پزشک قانونی واسه خودت نامه یگیری شاید بد بدردت بخوره
علی با حرص رو به دکتر گفت
-اقای دکتر خیلی ممنون از پیشنهادتون ما خودمون بهتر میفهمیم چی کار کنیم
دکتر-به هرحال میتونید رو کمک من حساب کنید بیمارتونم تا شب مرخصن
قطره اشکی که از گوشه چشم میومد پایین سریع با دستم پاک کردم
معلوم بود علی دوست صمیمش بود بایدم اینجوری از رفیقش طرفداری کنه
کی به فکر منه که الان از یه یتیمم یتیم ترم دلم به حال خودم میسوخت شب که شد نوشین کمک کرد لباسای بیمارستان و در بیارم و لباس قبلیم و بپوشم
اروم اروم از اتاق اودم بیرون با کمک نوشین که زیر بازوم و گرفته بود
کامران و علی رو صندلیای تو راهرو نشسته بودن کامران سرش و تکیه داده بود به دیوارو پاهاشم دراز کرده بود و رو هم انداخته بود
علیم داشت باهاش حرف میزدم ولی اصلا بهش توجه نمیکرد چون به یه گوشه خیره شده بود نوشین علی و صدا کرد متوجه ما شدن
و از جاشون بلند شدن من و نوشین جلو میرفتیم و اونام پشت سرمون از بیمارستان که اومدیم بیرون ماشین و خیلی دور پارک کرده بودن تمام بدنم درد میکرد
به نفس نفس افتاده بودم دسته نوشین و گرفتم
-خسته شدم کمکم کرد رو جدول بشینم
علی و کامرانم روبه روم واستادن
نوشین-خوبی؟
سرمو تکون دادم
علی-کامران برو ازبوفه یه چیزی بگیر
کامران رفت نوشین و علی اروم باهم پچ پچ میکردن بعد چند دقیقه کامران با یه رانی برگشت سرشو باز کرد و گرفت طرفم توجهیی نکردم که نوشین ازش گرفت و داد دستم اولین قلوپی که ازش خوردم برگشتم و جوب بالا اوردم
نوشین نشست کنارم و کمرم و میمالید نوشین
-دختر تو داری من و با این ویارات از حاملگی میترسونی عمرا اگه حامله بشم
علی-مگه دست خودته من بچه میخوام اونم یه عالمه😂
-نه بابا
-به جون تو 😉
به کل کل اون دوتا یه لبخند بی جونی زدم 😅و سعی کردم بلند شم که نوشین سریع کمکم کرد کامران
-علی تو سریع تر برو ماشین و بیار مام اروم میایم
علی باشه ای گفت رفت طرف ماشین
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.