معرفیکتاب

#معرفی_کتاب 📚
من پیش از تو 📙

میفهمید چقدر سخت است که سکوت کنید و هیچی نگویید، در حالی که ذره ذره وجودتان میخواهد منفجر شود؟ تمام راه فرودگاه تا آنجا را داشتم با خودم تمرین می‌کردم که چیزی نگویم. اما واقعا داشتم می‌مردم. ویل سر تکان داد. سرانجام وقتی توانستم حرفی بزنم صدایم بریده بریده و بی‌رمق بود جمله ای که به زبان آوردم تنها حرف خوبی که می‌توانستم بزنم.
-دلم برایت تنگ شده بود!

#جوجو_مویز
دیدگاه ها (۲)

#معرفی_کتاب پس از تو مادرم به من گوشزد می‌کرد که اگر از پیش ...

.

#معرفی_کتابهر زندگی‌، دو داستان دارد:یکی داستانی که زندگی وا...

#معرفی_کتابنیستی که ببینی بعضی وقتها صبح، شب نمی‌شود؛ مثل هم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط