💜💜💜
💜💜💜
💜💜
💜
عارفی سی سال، مرتب ذکر می گفت:
استغفر الله
مریدی به او گفت:
چرا این همه استغفار میکنی؟
ما که از تو گناهی ندیدیم!
جواب داد:
سی سال استغفار من به خاطر یک الحمدالله نابجاست!
روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته
پرسیدم:حجره من چه؟
گفتند حجره شما نسوخته،
گفتم؛ الحمدالله...!
معنی آن این بود که مال من نسوزد،
مال مردم ارتباطی به من ندارد!
آن الحمدالله از روی خود خواهی بود نه "خدا خواهی"
چقدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم
که شاکر هستیم؟!
💜
💜💜
💜💜💜
💜💜
💜
عارفی سی سال، مرتب ذکر می گفت:
استغفر الله
مریدی به او گفت:
چرا این همه استغفار میکنی؟
ما که از تو گناهی ندیدیم!
جواب داد:
سی سال استغفار من به خاطر یک الحمدالله نابجاست!
روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته
پرسیدم:حجره من چه؟
گفتند حجره شما نسوخته،
گفتم؛ الحمدالله...!
معنی آن این بود که مال من نسوزد،
مال مردم ارتباطی به من ندارد!
آن الحمدالله از روی خود خواهی بود نه "خدا خواهی"
چقدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم
که شاکر هستیم؟!
💜
💜💜
💜💜💜
۹۲۲
۱۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.