نیمه پنهان ماه ۶
پدر پیشانی دختر را می بوسد، صفیه جای همه کس مهدی بود. همسنگر، همسر، مادر و دختر. دختر... کاش یک دختر داشتند؛ یه یادگار از مهدی، دلش فشرده شد. می دانست مهدی برایش نمی ماند. مهدی با انگشت آیه ای را که خود صفیه برایش آورده بود نشانش داد و برایش خواند «المال والبنون زینة الحیوة الدنیا» و به صفیه که مثل سوگلی کلاس، راست و بی حرکت به حرف های معلم گوش می دهد، گفت:« می بینی خدا چی میگه. نبینم صفیه روزی بشینه و غصه بخوره چرا بچه نداره.»
#کتاف
#نیمه_پنهان_ماه_۶
#مهدی_باکری به روایت همسر شهید
#کتاف
#نیمه_پنهان_ماه_۶
#مهدی_باکری به روایت همسر شهید
۵.۱k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.