وقتی دونفررومیبینم که عشقولانه کنارهم راه میرن ومیخندن

وقتی دونفررومیبینم که عشقولانه کنارهم راه میرن ومیخندن...
به این فکرمیکنم که اینا مخاطب معمولی همن یا خاص؟
اگه خاصن میتوانم ذهنشون روبخونم میدونم اون لحظه چه حرفهایی بینشون ردوبدل میشود
میفهمم ضربان قلبشونو.درک میکنم گرم شدن بی اختیاری دستاشونو..
میدونم مزه خنده ها وقهقهه هاشونو..
منم یه روزی مخاطب خاص داشتما..ویه دعا...که خدایا برای هم نگهشون دار...
دیدگاه ها (۵)

ﻣﻦ ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻏﺮﻭﺏ ﺗﺎﺭ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺳﺎﺩﻩ ...

. از عشق های این روزا… داستانی به بلندای شنگول و منگول ه...

وقتی به عقب برمیگردی؛ متوجه میشی که جای بعضیا،، الان که توزن...

قصه عاشقی من اینگونه تمام شد.... من در فکر او و او در فک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط