می توانستم آنجا باشم
می توانستم آنجا باشم
کنارِ تو
وقتی موهایت را می بندی
و می پرسی
گوجه ای خوب است؟!
می توانستی اینجا باشی
لم بدهی به من و چای بنوشی
دستت را دراز کنی تا کاپشن ت را برداری و روی پاهایت بکشی
و من
هنگامی که تیشرت ت را می کشم پایین
تا کمرت دیده نشود
بلند بگویی؛
اِ اِ اِ ه ه
.
.
ای روزگار!
شما کجا و ما کجا...
#بهرنگ_قاسمی
کنارِ تو
وقتی موهایت را می بندی
و می پرسی
گوجه ای خوب است؟!
می توانستی اینجا باشی
لم بدهی به من و چای بنوشی
دستت را دراز کنی تا کاپشن ت را برداری و روی پاهایت بکشی
و من
هنگامی که تیشرت ت را می کشم پایین
تا کمرت دیده نشود
بلند بگویی؛
اِ اِ اِ ه ه
.
.
ای روزگار!
شما کجا و ما کجا...
#بهرنگ_قاسمی
۴۴۳
۲۵ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.