چندیست ه نفروخت ای ناز عزیزم

چندیست ڪه نفروختہ ای ناز، عزیزم
از رونقِ بازارِ اَدایت خبری نیست
دیدگاه ها (۱)

بیشترین افسوس زندگی ام را زمانی خوردمکه فهمیدمآدم ها خیلی ها...

مرا ڪـہ میبـــوسینفســم میگـیردبوســـہ هایـترا ڪـش بدهمن ایـ...

درعمیـق تریـن جاے سینه ام#تــــــو را #نفـــس می ڪشـمهـــزار...

هعییی عجب زمونه ای شده هیچ کس بلد نیست ناز بکشه مخاطب داره.....

من گم شده ام هرچه بگردی خبری نیستجز این دو سه تا شعر که گفتم...

چشم اگر این است و ابرو‌ این و ناز و عشوه این ،الوداع‌ ای صبر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط