میشد امروز را دست ادب بر سینه و اشک رشک در چشم میان خیل ...
.
میشد امروز را دست ادب بر سینه و اشک رشک در چشم، میان خیل عاشقانت نفس بزنم. یا حتی مریض و سرماخورده، حیران و سرگردان توی شهرت پرسه بزنم؛ مثل سال پیش.
اما نشسته ام در خانه و سر در گوشی و تلویزیون حسرت میخورم و دندان میسایم؛ مثل هفته ی پیش.
جاماندگی هایم ادامه دارد. ترسم از پرچمی است که بعد از جاماندن بلند می شود؛ یالثارات است یا لا حکم الا لله؟
میشد امروز را دست ادب بر سینه و اشک رشک در چشم، میان خیل عاشقانت نفس بزنم. یا حتی مریض و سرماخورده، حیران و سرگردان توی شهرت پرسه بزنم؛ مثل سال پیش.
اما نشسته ام در خانه و سر در گوشی و تلویزیون حسرت میخورم و دندان میسایم؛ مثل هفته ی پیش.
جاماندگی هایم ادامه دارد. ترسم از پرچمی است که بعد از جاماندن بلند می شود؛ یالثارات است یا لا حکم الا لله؟
- ۷۹۶
- ۲۰ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط