چند شعر هاشور از زانا کوردستانی

▪چند شعر کوتاه (هاشور) از زانا کوردستانی


(۱)
تو،
پرنده بودی وُ،
وقتی فهمیدم
سال‌ها از کوچ‌ات می‌گذشت.


(۲)
دستم که گرفتی
انار‌ احساسم
ترک برداشت.


(۳)
اینجا،
همه تویی!
آنجا
کنارت تو
خدا کند که کس نباشد...


(۴)
روباهی اشک می‌ریخت
بر نعش خرگوشی
که پناه برده بود
-به کُنام ماری!


(۵)
وقتی که آمدی،
برایم کمی لبخند بیاور.
***
چندی‌ست
صبح‌ها
--نارس بیدار می‌شوم!


(۶)
دلتنگی‌هایم،
قد کشیده‌اند
پا گرفته‌اند وُ راه می‌روند
به دیدارت خواهم آمد.


(۷)
اینگونه
تنت آشیانه‌ای شد
پرنده‌ی تنم را
به اوج‌های پرواز روح.


(۸)
دارم به پرنده شدن می‌اندیشم!
چند روزی‌ست؛
شاخه‌های درختِ ته کوچه
-- تنهایند...


(۹)
آه ای آشیان امن زندگی
پرنده بشوم
آغوشت را می‌گشایی؟!


#زانا کوردستانی
دیدگاه ها (۰)

رسول چهارمحالی شاعر ازنایی

نیکناز رضوی شاعر بوشهری

سیروس عبدی شاعر دهلرانی

شعر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط