جیبهایم

جیب‌هایم
برای ده انگشتِ یخ‌زده کافی نبودند
و ناچار بودم دست‌های کسی را
با دست‌های تو اشتباه بگیرم

چراکه نبودی
و تنهایی در زمستان
ماموت‌ها را هم از پا درمی‌آورد


- لیلا کردبچه -
دیدگاه ها (۱)

هرصبح یک روز جدید در انتظارماست انسانها میگویند که اگر خوش ش...

نسیم، عطرِ تو را صبح با خودش آوردو گفت:روزیِ عشّاق با خداوند...

به خودت نگیرتمیزت می‌کنندکه کوه را بی‌غبار ببینند و آسمان را...

اینها خیال می‌کنند من دیوانه شده‌ام.اما من دیوانه نیستم، فقط...

چندشاتی جونگکوک(پارت۴)

#Gentlemans_husband#Season_two#part_192دستامو به هم کوبیدم و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط