شاعرم خواهی نخواهی من فدایت میشوم
شاعرم خواهی نخواهی من فدایت میشوم
دل به قربانت فدای آن نگاهت میشوم
عاشقم شوریده حالم وصف حالم را ببین
با همه دردی که دارم من غلامت میشوم
آسمان طاقت ندارد اشکهایم را ببین
من که مجنونم تویی لیلا فدایت میشوم
ساقی رندم که جام و می ندارم نازنین
گر تو ساقیم شوی من نیز جامت میشوم
بی دلم بی دلبرم بی عشقم و بی حاصلم
گر به من لطفی کنی جانا ، هلاکت میشوم
میخک باغ منی تو سوگلی دشت من
عاشقت گشتم بدان من باغبانت میشوم
اختران آسمان امشب کجا منزل کنند
چون تویی اختر در این شب آسمانت میشوم
همچو شیرین آمدی رفتی درون قلب من
من چو فرهادم بخواهی پایبندت میشوم
راه سخت و منزلت دور و دلم درگیر تو
ناتوانم راه سخت است ، هم کلامت میشوم
نور چشم من تویی خورشید قلبم گشته ای
دل فروزان کن ز مهرت من که ماهت میشوم
قلب بیمار من و جسم علیل و پیر تو
صبر کن دردت به جانم من طبیبت میشوم
ای صبا آیین عشق و عاشقی رسم تو بود
زخم خوردی از حریفان ، من حبیبت میشوم
دل به قربانت فدای آن نگاهت میشوم
عاشقم شوریده حالم وصف حالم را ببین
با همه دردی که دارم من غلامت میشوم
آسمان طاقت ندارد اشکهایم را ببین
من که مجنونم تویی لیلا فدایت میشوم
ساقی رندم که جام و می ندارم نازنین
گر تو ساقیم شوی من نیز جامت میشوم
بی دلم بی دلبرم بی عشقم و بی حاصلم
گر به من لطفی کنی جانا ، هلاکت میشوم
میخک باغ منی تو سوگلی دشت من
عاشقت گشتم بدان من باغبانت میشوم
اختران آسمان امشب کجا منزل کنند
چون تویی اختر در این شب آسمانت میشوم
همچو شیرین آمدی رفتی درون قلب من
من چو فرهادم بخواهی پایبندت میشوم
راه سخت و منزلت دور و دلم درگیر تو
ناتوانم راه سخت است ، هم کلامت میشوم
نور چشم من تویی خورشید قلبم گشته ای
دل فروزان کن ز مهرت من که ماهت میشوم
قلب بیمار من و جسم علیل و پیر تو
صبر کن دردت به جانم من طبیبت میشوم
ای صبا آیین عشق و عاشقی رسم تو بود
زخم خوردی از حریفان ، من حبیبت میشوم
۲.۵k
۱۳ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.