عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفسهای آخرش را می کش

❣ ✨ "عقاب" داشت از گرسنگی می مرد و "نفسهای آخرش" را می کشید.

❣ ✨ کلاغ و کرکس هم "مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو" بودند.

❣ ✨ "جغد دانا و پیری" هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود.

❣ ✨ کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند: این "عقاب احمق" را می بینی!!
بخاطر "غرور احمقانه اش"" دارد جان می دهد؟!"

❣ ✨ اگر بیاید و با ما "هم سفره شود،" نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین...

❣ ✨ ""آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟""

❣ ✨ جغد خطاب به آنان گفت:
عقاب نه مثل کرکس "لاشخور است" و نه مثل کلاغ "دزد.!"

❣ ✨ آنها عقابند، از گرسنگی خواهند مرد اما "اصالتشان" را هیچ وقت از دست نخواهند داد.

❣ ✨ "از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن."

❣ ✨ * زندگی ما انسانها هم باید مثل عقاب باشد؛
مهم نیست چقدر زنده ایم...

❣ ✨ مهم این است به "بهترین
شکل انســانی" زندگی کنیم
دیدگاه ها (۱)

هرچه کمتر به دیگران نیازمند باشیدکمتر از آنان دلگیر میشوید،🍃...

همه با هم دعا کنیمبرای همه اونایی کهیه درد گوشه قلبشون پنهون...

امروز😊 اگرکسی گره اے دارد و تو راهش رامیدانی سڪوت نکنامروزاگ...

لبخندِ تو را چند صباحی‌ست ندیدمیک بار دگر خانه‌ات آباد، بگو:...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط