قمار سر اون

رسیدن عمارت تهکوک پیاده شدن و دیدن لونا خوابش برده ته براید بغلش کرد و وقتی رفت داخل لونا چشماشو باز کرد و همون موقع انا اومد جلو

انا:سلام خوش اومدید

لونا:تهیونگااا بزارم زمین چرا بیدارم نکردی

ته:باش باش ببخشید

(لونا رو گذاشت زمین)

لونا:سلام(سرد)

انا:سلام(عشوه)

لونا: تهیونگ بریم میخوام بهت یچیز نشون بدم (سرد )

ته:باوشه

انا:اممم میگم تهیونگ ایشون کی هستن

ته: ایشون خواه.....

لونا:اولن به تو چه دومن خواهرشم شومن کیشمیشم دُم داره آقا تهیونگ، حق نداری اونجور که من صداش میکنم صدا کنیش(جدی و سرد)

انا:بله.....خودشون مشکل تدارک بعد شما دخالت میکنید؟(عشوه)

لونا:خف.......

ته:بریم...بریم......بیا بریم الان شر میشه بدو بریم

لونا:بریم