آرامم...برای خودم چای می ریزم، زیر باریکه ی نور پنجره می
آرامم...برای خودم چای میریزم، زیر باریکهی نور پنجره مینشینم، به جنجال گنجشکهای خیابان گوش میکنم، نفس عمیقی میکشم و خوشحالم از اینکه هستم، که کسانی را دوست دارم، که کسانی دوستم دارند، که هدف دارم، که امیدوارم...🍃
امیدوارم به رسیدن روزهای خوبتر، به اتفاقات خوبتر، به ملاقات آدمهای خوبتر، خواندن کتابهای خوبتر، رفتن به مکانهای خوبتر و داشتن هدفهایی خوبتر...🌻✌
من امیدوارم به ساختن بهترینها برای خودم و باور دارم که با گذار زمان، بزرگتر، فهمیدهتر، آرامتر و🌿 خوشبختتر خواهم شد.
نسیم خنکی از شیار پنجره میدود بین موهام، یا کریمی از پشت شیشه مرا نگاه میکند و من چهار زانو نشستهام در بطن سبزترین و آرامترین دقایق زیستن.❤🌱
امیدوارم به رسیدن روزهای خوبتر، به اتفاقات خوبتر، به ملاقات آدمهای خوبتر، خواندن کتابهای خوبتر، رفتن به مکانهای خوبتر و داشتن هدفهایی خوبتر...🌻✌
من امیدوارم به ساختن بهترینها برای خودم و باور دارم که با گذار زمان، بزرگتر، فهمیدهتر، آرامتر و🌿 خوشبختتر خواهم شد.
نسیم خنکی از شیار پنجره میدود بین موهام، یا کریمی از پشت شیشه مرا نگاه میکند و من چهار زانو نشستهام در بطن سبزترین و آرامترین دقایق زیستن.❤🌱
۵۱.۹k
۲۴ آذر ۱۴۰۰