کوک ویو
کوک ویو
کوک: درس حرف بزن بچه جونن
ات: نچ نموخوام
کوک: کار دست خودتومیدیا
لت: ن حواسم حس
کوک: حواست نیس چون دارم جلو خودمو میگیرم که ب فا/کت ندم
ات: نظرت راجبه خ اب چیه
کوک: مثبته
ات: شب زیبا
دوبار پشت بم بر گش
کوک: ات عین ادم رو ب من بخواب
ات: خوب بابا
برگشت سمت من چشاشو بس که بخوابه
دوباره یاد بچه بازیاش افتا م طاقت نیوردم سفت بقلش کردم
ات: ک.ک.کوکی
کو: جان کوکی؟
ات: دارم خفه میشم
ی ززره شل کردم اوه هوایم نبود
* خلاصه گرفتن خوابیدن
ویو ات
صبح ساعت ۶ بیدلر شدم چون زیاد روز قبل خوابیده بودم
وای خدا دیشب کوک چش شده بود خیلی مهربون بود بام خو ارع دیگه بچش تو شکمم بایدم بام خوب باشه منو باش فککردمبخواطر منه
بلند شدمو رو تخت نشستم یکم کلمو خاروندم
کوک: درس حرف بزن بچه جونن
ات: نچ نموخوام
کوک: کار دست خودتومیدیا
لت: ن حواسم حس
کوک: حواست نیس چون دارم جلو خودمو میگیرم که ب فا/کت ندم
ات: نظرت راجبه خ اب چیه
کوک: مثبته
ات: شب زیبا
دوبار پشت بم بر گش
کوک: ات عین ادم رو ب من بخواب
ات: خوب بابا
برگشت سمت من چشاشو بس که بخوابه
دوباره یاد بچه بازیاش افتا م طاقت نیوردم سفت بقلش کردم
ات: ک.ک.کوکی
کو: جان کوکی؟
ات: دارم خفه میشم
ی ززره شل کردم اوه هوایم نبود
* خلاصه گرفتن خوابیدن
ویو ات
صبح ساعت ۶ بیدلر شدم چون زیاد روز قبل خوابیده بودم
وای خدا دیشب کوک چش شده بود خیلی مهربون بود بام خو ارع دیگه بچش تو شکمم بایدم بام خوب باشه منو باش فککردمبخواطر منه
بلند شدمو رو تخت نشستم یکم کلمو خاروندم
۱۱.۸k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.