آن شب

آن شب ...

که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ...

تماشا می کرد ...

آن شب که شب پره ها ..

عاشــقـــانه تر ..

نــــور را می جســـتند ...!

و اتاقم ..

سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... !

دانستم..


تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!
دیدگاه ها (۵۴)

هوایت که به سرم می زند دیگر در هیچ هوایی، نمی توانم نفس ب...

كاش هميشه در كودكي مي مانديم تا به جاي دلهايمان سر زانوهايما...

رد پاهایم را پاک می کنم به کسی نگویید من روزی در این دنیا ...

هر روز تكراريست صبح هم ماجرای ساده ایست گنجشکها بی خودی شل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط