من.و.تو
#من.و.تو
پارت1 part ¹
ویو لارا
صبح بیدار شدم ودیدم اتاقم زلزله اومده نابود شده بود کاملا تمام عروسکام رو ی زمین بود بالشت ها باره و پوره شده بود آخه دیشب سوی رو مجبور کردم که بازی کنیم و اونم کودک درویشان فعال شده بود خونه رو به آتیش کشیدیم
بلند شدم وسریع عروسک هارو چیدم وبالشت نو آوردم بالشت های داغون رو انداختم اتاقم رو تمیز کردم بعد برنامم رو چیدم لباسام رو پوشیدم و رفتم پایین وسلام کردم
لارا(سلام صبح بخیر بابایی صبح بخیر سویی )[لپ سوی وباهاش رو بوسید]
جونگ ها یا بای لارا (صبح بخیر پرنسس خوشکل بابا)
سوی (صبح بخر خر من)
لارا( باعث افتخار که خر شما باشیم مادمازل)
ادمین<اه اه چندش ها ی لوس>
خلاصه صبحانه تمام شد خداحافظی کردم بعد رفتم کیفم رو برداشتم پ سوار ماشین شدم راننده ام هم داشت رانندگی می کرد
ادمین<نه په می خواستی برات برینه >
رسیدم مدرسه اه دوازدهم خیلی روی موزه ولی من عاشق مدرسه ام بازگذاشتن به مدرسه تمام بچه ها چشمشون به من افتاد اه باز این صحنه ولش رفتم کلای تا رسیدم چشم لیا ومیا به من افتاد و
لیا(سلاممممم الاغغغ)
میا(هایی الاغغغغغغ)
لارا (نوچ نوچ نوچ وای پای وای کسی بت اونی خودش اینطور حرف می زنه )
لیا ومیام با هم (مگه تو اونی مایی ماکه هم سنیم)
لارا (آره من اونی شمام چون از شما ۲ ماه بزرگ تر هستم)
داشتیم حرف میزدیم که ........
چطور بود؟؟؟؟؟؟🙃
پارت1 part ¹
ویو لارا
صبح بیدار شدم ودیدم اتاقم زلزله اومده نابود شده بود کاملا تمام عروسکام رو ی زمین بود بالشت ها باره و پوره شده بود آخه دیشب سوی رو مجبور کردم که بازی کنیم و اونم کودک درویشان فعال شده بود خونه رو به آتیش کشیدیم
بلند شدم وسریع عروسک هارو چیدم وبالشت نو آوردم بالشت های داغون رو انداختم اتاقم رو تمیز کردم بعد برنامم رو چیدم لباسام رو پوشیدم و رفتم پایین وسلام کردم
لارا(سلام صبح بخیر بابایی صبح بخیر سویی )[لپ سوی وباهاش رو بوسید]
جونگ ها یا بای لارا (صبح بخیر پرنسس خوشکل بابا)
سوی (صبح بخر خر من)
لارا( باعث افتخار که خر شما باشیم مادمازل)
ادمین<اه اه چندش ها ی لوس>
خلاصه صبحانه تمام شد خداحافظی کردم بعد رفتم کیفم رو برداشتم پ سوار ماشین شدم راننده ام هم داشت رانندگی می کرد
ادمین<نه په می خواستی برات برینه >
رسیدم مدرسه اه دوازدهم خیلی روی موزه ولی من عاشق مدرسه ام بازگذاشتن به مدرسه تمام بچه ها چشمشون به من افتاد اه باز این صحنه ولش رفتم کلای تا رسیدم چشم لیا ومیا به من افتاد و
لیا(سلاممممم الاغغغ)
میا(هایی الاغغغغغغ)
لارا (نوچ نوچ نوچ وای پای وای کسی بت اونی خودش اینطور حرف می زنه )
لیا ومیام با هم (مگه تو اونی مایی ماکه هم سنیم)
لارا (آره من اونی شمام چون از شما ۲ ماه بزرگ تر هستم)
داشتیم حرف میزدیم که ........
چطور بود؟؟؟؟؟؟🙃
۲.۲k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.