شعر
#شعر
#امام_خمینی
خَم ابروی کجت قبله محراب من است
تاب گیسوی تو خود راز تب وتاب من است
اهل دل را به نیایش اگر آدابی هست
یاد دیدار رُخ و موی تو آداب من است
آن چه دیدم زِحریفان همه هشیاری بود
در صف می زده بیداری من خواب من است
در یَم عِلم و عمل مدعیان غوطه ورند
مستی و بیهشی می زده گرداب من است
هر کسی از گنهش پوزش و بخشش طلبد
دوست در طاعت من غافر و توّاب من است
حاشَ لله که جز این رَه، رَه دیگر پویم
عشقِ روی تو سرشته به گِل وآب من است
هر کسی ازغم و شادی است نصیبی او را
مایهء عِشرت من، جام می ناب من است
#امام_خمینی
خَم ابروی کجت قبله محراب من است
تاب گیسوی تو خود راز تب وتاب من است
اهل دل را به نیایش اگر آدابی هست
یاد دیدار رُخ و موی تو آداب من است
آن چه دیدم زِحریفان همه هشیاری بود
در صف می زده بیداری من خواب من است
در یَم عِلم و عمل مدعیان غوطه ورند
مستی و بیهشی می زده گرداب من است
هر کسی از گنهش پوزش و بخشش طلبد
دوست در طاعت من غافر و توّاب من است
حاشَ لله که جز این رَه، رَه دیگر پویم
عشقِ روی تو سرشته به گِل وآب من است
هر کسی ازغم و شادی است نصیبی او را
مایهء عِشرت من، جام می ناب من است
۵۹۳
۱۴ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.