بغضی گلوی پنجره ها را گرفته است

بغضی گلوی پنجره ها را گرفته است
در سینه ام دوباره غمی پا گرفته است
.
حسی درون سینه ی من درد می کشد
از فکر رفتنت دل دنیا گرفته است
.
اصرار من به ماندن تو غیر منطقیست
کار من و غرور تو بالا گرفته است
.
این بار با همیشه کمی فرق می کند
تصمیم را به جای تو ‌‌کبری ‌‌گرفته است
.‌‌‌
و می روی و پشت سرت آب می شوم
موج دلت بهانه ی دریا گرفته است‌
. .
رفتی و روزگار پس از تو هر آنچه خواست
از من به یک اشاره و ایما گرفته است‌




#مینا_حسین_آباد
دیدگاه ها (۲)

.

همیشه یک نفر را داشته باشید که وقتی از زمین و زمان شاکی شدید...

بانوی هر شب همه‌‌ی شعرهای مـــناین شب ‌به‌ خیرهای‌ کلافه برا...

بوی الکل و مواد ضد عفونی بینی دختر را میسوزاند. همه جا برای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط