محمد نسبت به پدرومادر ش کمال محبت و احترام را داشت وق

محمد نسبت به #پدر_و_مادر ش کمال محبت و احترام را داشت. وقتی پدرش از دنیا رفته بود، خیل یگریه می کرد. می گفت: من رفیقم را از دست داده ام.

برش اول:
وقتی فرمانده سپاه ماهان بود، مادرش بیمار شده بود و نیاز به مراقبت های پزشکی داشت. مادر را روی دوش خود سوار می کرد و از این اتاق به آن اتاق در #بیمارستان می رفت. پرستارها باور نمی کردند که این جوانی که این طور مادرش را از این به اتاق می برد، فرمانده سپاه ماهان است.

برش دوم:
محمد آزمونی داشت که برایش سرنوشت ساز بود. به همین خاطر یک هفته #مرخصی گرفت تا خوب بخواند. اتفاقا این ایام مصادف شد با عود بیماری قبلی مادرش که نیاز به بستری داشت. محمد همه اولویت هایش را کنار گذاشت. مرخصی دوباره گرفت و مادرش را مرتب تا یک ماه و نیم به بیمارستان می برد. وقتی هم بستری شد خودش پیشش می ماند و کارهایش را انجام می داد. وقتی هم مرخص شد، ویلچری گرفت و مدام او را به فضای سبز می برد. می گفت: اگر قرار باشد مادرم #بستری باشد، تا هستم اجازه نمی دهم شما کارهایش را انجام دهید.
صندلی می گرفت و مادر را روی آن می نشاند و از پله های بیمارستان بالا می برد. گاهی با حسرت می گفتم: یعنی می شود فرزندم علی نیز مثل تو به من رسیدگی کند. محمد می گفت: اگر فرزندت را مؤمن تربیت کنی بقیه مسائل حل است.
#شهید_محمد_گرامی #سیره_خانوادگی_شهدا #حسن_معاشرت_با_پدر_و_مادر

راوی: ناصر ابوالحسنی و مهری ایازی(همسر شهید) #کتاب_دل_دریایی ؛ خاطرات شهید محمد گرامی؛ نویسنده: الهه بهشتی. ناشر: لشکر 41 ثار الله. نوبت چاپ: اول-1376؛ صفحه 53 و 74-75.

✂ ️برش ها
@boreshha
🌍 http://www.boreshha.ir/
دیدگاه ها (۲)

فرازی از وصیت نامه شهید قاسم سلیمانی:فرزندانم، دختران و پسرا...

شهید محمد گرامی:با انگیزه های مختلفی کا رکرده ام. برای آسودگ...

#سیره_حضرت_امام_جواد (ع): از #کودکی صلابتی خاص در برخورد با ...

در گرماگرم #عملیات_کربلای_چهار، در ساحل #ام_الرصاص مجروح افت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط