ز پاییز چشم تو ابر بهار

ز پاییز چشم تو ابر بهار
ببارد بر این گونه شوره زار
برویان گل خنده را بر لبت
برآن باغچه بذر شادی بکار
گذشت عمری از چهره خسته ات
ولی ماندی از رفتن روزگار
که یاد تو ماند و هوای تو ماند
تو که بی هیاهویی و درکنار
خطوط زمستانی چهره ات
مرا می برد تا هوای بهار
شعری از:دکتر مسعود نوروزی راهی

#میم_نون_راهی#م_ن_راهی#زمستان#پاییز#بهار#خنده#گریه#روزگار
دیدگاه ها (۱)

روزی از شهر دور خواهم شد غرق دریای نور خواهم شد نور یک چشمه ...

شب مهتاب و دل بی تاب و ز می کهنه من و جامی نوبرود یادم همه ع...

شخصیت آدم مثل هواپیماست، یعنی هر چه بیشتر هوا برود ،کوچکتر ب...

غرور و نخوت در هر زمانه ای وجود دارد چون در هر زمانه ای هستن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط