از تو نمی توان چیزی نگفت

از تو، نمی توان چیزی نگفت!

تو، در رگ این شعر، جاری هستی ...!

در حصار کلمات، اسیر شده ای...

در هجای کلمات ، جا مانده ای ...

در پی این واژه ها،

به خواب رفته ای!

تو؛ تنها سر پناه شعرهای منی ...!

نهفته ای ...

و کسی نمی‌تواند، تو را،

ببیند و از من دور کند!

جهان،

با تو، شعر بلندی ست برای من ،

که هرگز،

به انتها نمی رسد و نخواهد رسید!!


دیدگاه ها (۳)

تمام حرف "لیلی" یک کلام است ...

#بین-خودمان-بمانداگر از رفتن هانیامدن هاو نبودن هایش بگذریم#...

من شعرهایم رااز دیوان چشمهاےتو مےدزدم دیوان قشنگیستـــ...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

hyunjin

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط