پارت اول
یه شب
ات:تو مبارزه بودم که دیدم یه پسری بهم ملحق شد
گفتم:تو کی هستی؟
اون:من هاشیرای مه هستمح اصن تو کی هستی؟
ات:عه چه جالبح منم هاشیرام
مویچیرو:ولی ارباب که چیزی نگفته
ات:حواست باشه!!!!(شیطان)
مویچیرو:حواسم هست
بعد از نیم ساعت تونستیم اون شیطان (رده بالایی یک) رو بکشیم
تو راه برگشت بودیم که ازم پرسید:
تو اسمت چیه؟
ات:سایکو
مویچیرو تو ذهنش:چه اسم قشنگی
سایکو:اسم تو چیه
م:مویچیرو
س:اها
س:خب خدافظ من دیگه برام
م:خدافظ
مویچیرو تو ذهنش:چه دختر خوشگل و آرومیه ازش خوشم میاد
س:اوفف عجب پسری بود 🥵🥵ازش خیلی خوشم میاد
پایان..
تا پارت های بعدی..
#مویچیرو
#سناریو
#وانشات
#سایکو
ات:تو مبارزه بودم که دیدم یه پسری بهم ملحق شد
گفتم:تو کی هستی؟
اون:من هاشیرای مه هستمح اصن تو کی هستی؟
ات:عه چه جالبح منم هاشیرام
مویچیرو:ولی ارباب که چیزی نگفته
ات:حواست باشه!!!!(شیطان)
مویچیرو:حواسم هست
بعد از نیم ساعت تونستیم اون شیطان (رده بالایی یک) رو بکشیم
تو راه برگشت بودیم که ازم پرسید:
تو اسمت چیه؟
ات:سایکو
مویچیرو تو ذهنش:چه اسم قشنگی
سایکو:اسم تو چیه
م:مویچیرو
س:اها
س:خب خدافظ من دیگه برام
م:خدافظ
مویچیرو تو ذهنش:چه دختر خوشگل و آرومیه ازش خوشم میاد
س:اوفف عجب پسری بود 🥵🥵ازش خیلی خوشم میاد
پایان..
تا پارت های بعدی..
#مویچیرو
#سناریو
#وانشات
#سایکو
۱۹۸
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.