چیزی در تو

چیزی در تو
مرا به دلدادگی می برد
آن سان که گل ها
با کمند عطرها
پروانه ها را به دام می کشند
چیزی در تو
مرا به احساس عاشقانه می برد
آن سان که برکه ها
ترانۀ رنگین کمان ها را
با لحن لالائی
برای ماه می خوانند
چیزی در تو
مرا به جاهائی می برد
که هرگز نرفته ام
به سلام اوّلین گل سرخ
به حضور سبز دستانت
به آغوش اوّلین شب عشق
که پر از نازُ نیازُ بوسه است
چیزی در تو
دنیا را خالی می کند
تا تو تنها اوی من باشی !
دیدگاه ها (۳)

من عاشق امروزم..دیروز را که نمی‌توانم جان دوباره ببخشم، دیرو...

تو !کنکور ورودی قلبت را از من بگیر !یک رقمی خواهم شد میان دا...

هوای سینه ام تنگ است، برگرد،نفس بی رنگِ بی رنگ است، برگرد......

از لبانت باده در پیمانه میخواهم بیامن زدست و دوشهایت شانه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط