پارت خفه خون بگیر

پارتـ¹¹: خفه خون بگیر؛!

(ساعت ۱۷)
(شیوسپر🐺🖤)

داشتم از مدرسه برمیگشتم خونه
به خونه رسیدم
در خونه رو باز کردم
بابا رفته بود سرکار، مامان خونه بود
گفتم:(سلام مامان....)
ویسپر:(سلام دخترم، چه خبرا!؟)
گفتم:(عالی بود ولی بچه ها مثل همیشه سر کلاس چرت و پرت میگفتن)
ویسپر:(خب اشکال نداره، اونا نمره هاشون کم میشه و بعد تو مثل همیشه میشی باهوش ترین کلاس!)
اوهومم
_آفرین دخترم، بیا یکم غذا بخور

(کلارک🫂❤️‍🩹)

با جیمز و دیانا رفته بودم اداره کاراگاهی تا پرونده هارو بردارم و برم ادامه تحقیق
دیویس از کنارم رد شد
دیویس:(سلام شیطان کوچولو!)
گفتم:(خفه خون بگیر؛!)
دیویس:(وایستا ادامشو بگم، شاهزا.....)
دستام داشت میلرزید
چشمای نقره ای.......
اینا علامتای خوبی نبودن.....
یهو لرزش دستم قطع شد
گردنشو گرفتمو بردمش سمت دیوار
دیانا:(کلارک نهههههه!)
دیویس:(اگه جرئت داری.... منو بکش)
و لبخند زد
گردنشو داشتم فشار میدادم
دست خودم نبود
دیانا دست دیگمو گرفته بود ، جیمز هم سعی میکرد آرومم کنه
دیویس:(شنیدم رفته بودی بیمارستان.... چی شد!؟ نکنه ......)
داد کشیدم:(خفه شو!!!!)
دیویس:(اوکی؛)
ولش کردم
گفتم:(یه بار دیگه دور و برم پیدات شه با همین دستام خفت میکنم....!) "رابطه ی این دوتا دقیقا عین رابطه ی من و پسر خالمه😂💔"
دیویس:(هه.... روانی....)
چیزی نگفتم
رفتم توی اتاق کاری دیانا، اونجا پرونده ها بودن....)
جیمز:(کلارک....؟! تو حالت خوبه؟)
گفتم:(نه....)
جیمز:(چت شده؟)
گفتم:(چرا باید..... اصن ولش کن....)
جیمز:(بگو!)
گفتم:(ولم کن)

(جیمز🔮🕸)

میتونستم ترس ـش رو حس کنم
قلبش پیش از حد تند میزد
پشت سر هم نفس میکشید....
و..... دستاش میلرزیدن....
گفتم:(کلارک؟)
کلارک:(هوم....؟)
گفتم:(بیا بریم اون خونه ی متروکه که اون روز میخواستیم بریم، شاید بتونیم سرنخی پیدا کنیم!)
کلارک:(نمیدونم.... هرچی خودت میگی...)
گفتم:(پس پرونده هارو بزار تو ماشین بریم...!)
کلارک آهی کشید:(باشه....)

ادامهـ دارد.....

پارت بعدی خیلی حساسه✓

بقیه ی پارت های رمان: https://wisgoon.com/c/1920495/

#سونیک#شدو#رمان#داستان#کمیک#آرت#نقاشی#اوسی#نقاش#آرتیست
دیدگاه ها (۲۴)

پارتـ¹²: این... غیر ممکنه! (ساعت ۱۹)(دیانا✨🍫) بلاخره رسیدیم ...

ادیت جدیدددددد

این آهنگه گوشیمو پر کرده

نو کپشن.

رمان عشق و نفرت پارت ۱ویو ات: من با خوانوادم بحسم شد بعد به ...

پارت ²⁵: توهم حس میکنی؟ (ساعت ۱۳)(خانه جیمز) خونه توی سکوت غ...

رمان عشق و نفرت پارت۱۱جونگ کوک:آره آت بعد از حرف جونگ کوک لب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط