منطقه ممنوعه عشق
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:94
ازم جدا شد و از اتاق بیرون زد
هنوزم تو شک بودم.
رو زمین کنار تخت نشستم و به تخت تکیه کردم.
انقد تو اتاق موندم و خسته شدم و خابم برد...
"ویوی ساعت ۴ بامداد"
#جونگکوک
مست وارد اتاق شدم
یه وروجک ریزه میزه کنار تخت دوز خودش پیچیده بودو به خواب رفته بود.
سمتش رفتم کنارش نشستم و موهاشو از جلو چشاش کنار زدم.
یه صورت معصوم و زیبا.
الهه ی زیبایی بود غرقش بودم.
بعد چند دقیقه به خودم اومدم.
اروم بغـ...لش کردم و رو تخت گذاشتمش پتو رو روش کشیدم و رفتم حموم
#ات
با سرو و صدای خفیفی از خواب پریدم.
از حموم صدای اب میومد گوشیمو برداشتم
ساعت ۴ صبح بود.
خدا میدونه بیرون چیکار میکرده تا الان
با صدای نوتیف گوشی جونگکوک به خودم اومدم
فضولیم گل کرد و گوشیشو برداشتم و باز کردم
قفلی نداشت وارد پیام رسان شدم و با عکسایی که دیدم چشام گرد شد و گوشی از دستم افتاد...
با صدای در حموم بلند شدم و به در حموم خیره شدم که جونگکوک با بالاتنه ی برهنه بیرون اومد.
زودی رومو ازش گرفتم و بعش پشت کردم
جونگکوک:بیدار شدی؟ببخشید!
ات:تاکی ببخشید؟
جونگکوک:ینی چی؟
ات:فکر میکنی تا ساعت ۴ صبح با دخترا...البته دختر که چه عرض کنم یه چند تا دست مالی شده بیرون نیازاتو برطرف میکنی و من نمیفهمم؟
جونگکوک:الان مشکلت اینه؟
ات:این اصلا موضوع بزرگی نیست؟
دستی رو بازوم احساس کردم
جونگکوک:زنم که بهم سرویس نده مجبور میشم با دخترای دیگه عشق و حال کنم
اشکام دونه دونه ریخت سمتش چرخیدم و گفتم:
ات:ازت طلاق میگیرم به هر قیمتی که شده!
شونه هامو گرفت و محکم فشرد و گفت
جونگکوک:ببین منو!خودت نمیخای بهت دست بزنم منم نیازای جن.سی دارم و اگه تو نباشی با اون یکی...
ات:بس کن ازت متنفرم تو هیچ وقت دوسم نداشتی جونگکوک هیچ وقت!
هولم داد که از پشت محکم رو تخت افتادم.
روم خی.مه زد و اشکامو پاک کرد
جونگکوک:این مرواریدای گرون بها رو دیگه نریز!
بر خورد دستام به بد.ن لخ.تش داشت معذبم میکرد
ات:از روم پا...پاشو!
سنگینیشو بیشتر روم گذاشت و با موهای خیسش شروع کرد به خیس کردن صورتم.
وقتی دید واکنشی نشون نمیدم بلند شد و گفت
جونگکوک:این خاله زنک بازیا چیه از خودت نشون میدی؟اخلاقت چرا انقد گنده؟
بلند شدمو از اتاقش بیرون زدم اونم پشت سرم میومد وارد یه اتاق مسافر شدم و گفتم
ات:دیگه ازم دوری میکنی!تو یه خونه زندگی میکنیم ولی هیچ وقت بهم دست نمیزنی جئون جونگکوک هیچ وقت!
خاستم درو روش ببندم که نزاشت بزور درو هول دادو وارد اتاق شد و...
پارت:94
ازم جدا شد و از اتاق بیرون زد
هنوزم تو شک بودم.
رو زمین کنار تخت نشستم و به تخت تکیه کردم.
انقد تو اتاق موندم و خسته شدم و خابم برد...
"ویوی ساعت ۴ بامداد"
#جونگکوک
مست وارد اتاق شدم
یه وروجک ریزه میزه کنار تخت دوز خودش پیچیده بودو به خواب رفته بود.
سمتش رفتم کنارش نشستم و موهاشو از جلو چشاش کنار زدم.
یه صورت معصوم و زیبا.
الهه ی زیبایی بود غرقش بودم.
بعد چند دقیقه به خودم اومدم.
اروم بغـ...لش کردم و رو تخت گذاشتمش پتو رو روش کشیدم و رفتم حموم
#ات
با سرو و صدای خفیفی از خواب پریدم.
از حموم صدای اب میومد گوشیمو برداشتم
ساعت ۴ صبح بود.
خدا میدونه بیرون چیکار میکرده تا الان
با صدای نوتیف گوشی جونگکوک به خودم اومدم
فضولیم گل کرد و گوشیشو برداشتم و باز کردم
قفلی نداشت وارد پیام رسان شدم و با عکسایی که دیدم چشام گرد شد و گوشی از دستم افتاد...
با صدای در حموم بلند شدم و به در حموم خیره شدم که جونگکوک با بالاتنه ی برهنه بیرون اومد.
زودی رومو ازش گرفتم و بعش پشت کردم
جونگکوک:بیدار شدی؟ببخشید!
ات:تاکی ببخشید؟
جونگکوک:ینی چی؟
ات:فکر میکنی تا ساعت ۴ صبح با دخترا...البته دختر که چه عرض کنم یه چند تا دست مالی شده بیرون نیازاتو برطرف میکنی و من نمیفهمم؟
جونگکوک:الان مشکلت اینه؟
ات:این اصلا موضوع بزرگی نیست؟
دستی رو بازوم احساس کردم
جونگکوک:زنم که بهم سرویس نده مجبور میشم با دخترای دیگه عشق و حال کنم
اشکام دونه دونه ریخت سمتش چرخیدم و گفتم:
ات:ازت طلاق میگیرم به هر قیمتی که شده!
شونه هامو گرفت و محکم فشرد و گفت
جونگکوک:ببین منو!خودت نمیخای بهت دست بزنم منم نیازای جن.سی دارم و اگه تو نباشی با اون یکی...
ات:بس کن ازت متنفرم تو هیچ وقت دوسم نداشتی جونگکوک هیچ وقت!
هولم داد که از پشت محکم رو تخت افتادم.
روم خی.مه زد و اشکامو پاک کرد
جونگکوک:این مرواریدای گرون بها رو دیگه نریز!
بر خورد دستام به بد.ن لخ.تش داشت معذبم میکرد
ات:از روم پا...پاشو!
سنگینیشو بیشتر روم گذاشت و با موهای خیسش شروع کرد به خیس کردن صورتم.
وقتی دید واکنشی نشون نمیدم بلند شد و گفت
جونگکوک:این خاله زنک بازیا چیه از خودت نشون میدی؟اخلاقت چرا انقد گنده؟
بلند شدمو از اتاقش بیرون زدم اونم پشت سرم میومد وارد یه اتاق مسافر شدم و گفتم
ات:دیگه ازم دوری میکنی!تو یه خونه زندگی میکنیم ولی هیچ وقت بهم دست نمیزنی جئون جونگکوک هیچ وقت!
خاستم درو روش ببندم که نزاشت بزور درو هول دادو وارد اتاق شد و...
۱۳.۵k
۰۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.