پارت ۱۴ عشق در نیمه شب
پارت ۱۴ #عشق_در_نیمه_شب
بعد چند دقیقه به کوک نگاه کردی
اونم نگات کرد
جنی و تهیونگ اومدم داخل کلاس
جنی : ا/ت خوبی
ا/ت : اره
معلم اومد داخل کلاس
معلم : خب بچه ها کجای کتاب بودیم
بعد ۱ ساعت کلاس تموم شد
با جنی رفتی خونه
جنی : امروز روز خیلی بدی بود
ا/ت : اره اهه فقط میخوام استراحت کنم
جنی : اهه باش منم زنگ میزنم شوگا بیاد دنبالم
ا/ت : باش
خوابیدی شوگا اومد دنبال جنی
جنی سوار ماشین شد
جنی : سلام داداش
شوگا : سلام اجی خوبی
جنی : شوگا باید باهات حرف بزنم
شوگا : باشه بگو
جنی : خب اون پسره تهیونگ هست خب من ازش خوشم میاد
شوگا : چی واقعا
جنی : اره
شوگا : اییی اجی
جنی : به کسی نگی باشه
شوگا : باشه
جنی و شوگا رسیدن خونه
چند ساعت بعد
از خواب بیدار شدی اصلا حالت خوب نبود
همش داشتی به کوک فکر میکردی
رفتی لباساتو عوض کردی موهاتو بستی
رفتی توی بالکن هوا بخوری ......
پایان .....😆✌
بعد چند دقیقه به کوک نگاه کردی
اونم نگات کرد
جنی و تهیونگ اومدم داخل کلاس
جنی : ا/ت خوبی
ا/ت : اره
معلم اومد داخل کلاس
معلم : خب بچه ها کجای کتاب بودیم
بعد ۱ ساعت کلاس تموم شد
با جنی رفتی خونه
جنی : امروز روز خیلی بدی بود
ا/ت : اره اهه فقط میخوام استراحت کنم
جنی : اهه باش منم زنگ میزنم شوگا بیاد دنبالم
ا/ت : باش
خوابیدی شوگا اومد دنبال جنی
جنی سوار ماشین شد
جنی : سلام داداش
شوگا : سلام اجی خوبی
جنی : شوگا باید باهات حرف بزنم
شوگا : باشه بگو
جنی : خب اون پسره تهیونگ هست خب من ازش خوشم میاد
شوگا : چی واقعا
جنی : اره
شوگا : اییی اجی
جنی : به کسی نگی باشه
شوگا : باشه
جنی و شوگا رسیدن خونه
چند ساعت بعد
از خواب بیدار شدی اصلا حالت خوب نبود
همش داشتی به کوک فکر میکردی
رفتی لباساتو عوض کردی موهاتو بستی
رفتی توی بالکن هوا بخوری ......
پایان .....😆✌
۷۴.۰k
۲۶ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.