من بیمایه که باشم که خریدار تو باشم

منِ بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم؟
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم

تو مگر سایه لطفی به سروقتِ من آری
که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم

خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم
که تو هرگز گُل من باشی و من خار تو باشم

هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد
که من آن وَقع ندارم که گرفتار تو باشم

هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی
مگر آن وقت که شادی خور و غمخوار تو باشم

گُذر از دست رقیبان نتوان کرد به کُویت
مگر آن وقت که در سایة زنهار تو باشم

مردمان عاشق گفتار من ای قبلة خوبان!
چون نباشند؟ که من، عاشق دیدار تو باشم

من چه شایستة آنم که تو را خوانم و دانم
مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم
__________________________
دیدگاه ها (۱)

تا به رخ بنشست گَرد مقدم آن نازنینمآسمان برخاست کز همّت کند ...

گام به گام با آموزش حجاب به فرزندان!#آغاز_حجابدر تعالیم اسلا...

یا حسین

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط