فن فیک bungo stray cats ( پارت ۱۴ )
( پایان فصل ۱ : زندگی جدید من با دازای و چویا )
در همین موقع در سازمان باز شد و یک دختر وارد سازمان شد و بلند و با خنده گفت :( صبح بخیر ! ) کونیکدا از جاش بلند شد و زد روی میز و گفت :( دازای تاحالا صد بار بهت گفتم بچه هات را نیار تو سازمان ) دازای روش را کرد به کونیکیدا و گفت :( خب من فقط یکی شون را آوردم ... تازه آکیکو کوچولوی من که به کسی کاری نداره ) کونیکیدا دستش را گزاشت روی سرش و با عصبانیت گفت :( کلا نباید بیاری .... تازه کوچولو ؟ این حداقل ۱۴ سالشه ! ) دازای خندید و همین جور که داشت میرفت پیش کونیکیدا گفت :( اولا که ۱۶ سالشه و دوما خب تو هم بچه هات را بیار تو سازمان ) کونیکیدا نشت سر جاش گفت :( بحث کردن با تو فایده ای نداره بعد این همه سال هنوز آدم نشدی ) دازای شروع کرد به خندیدن و زد روی شانه ی کونیکیدا و گفت :( تو هم هیچ تغیری نکردی ) کونیکیدا دست دازای را برداشت و گفت :( باشه حالا برو سر کارت ... ) دازای رفت و سر جاش نشت ، آکیکو داشت از پنجره بیرون را نگاه میکرد و یک آبنبات از توی جیبش در آورد و خورد همینجوری که آبنبات توی دهنش بود به دازای گفت :( آکیو چرا نیومد ؟ ) دازای سرش را آورد بالا و گفت :( من بهش گفتم بیاد ولی اون گفت میخواد داستانش را کامل کنه ) آکیکو از پنجره فاصله گرفت و تکیه داد به میز و گفت :( آکیو واقعا و کسل کننده هست ... واسه ی همینه که دوستی نداره و همیشه تنهاست ) دازای آروم گفت :( منم نمیدونم مشکلش چیه ...) آتسوشی نشت کنار دازای و گفت :( خیلی خوبه که یک بچه ی آروم داشته باشی من که همش مجبورم برم مدرسه ی آراتا... هر روز با یکی دعوا میکنه و همش خراب کاری میکنه خیلی شیطون هست ) دازای خندید و گفت :( اون اصلا شبیه تو نیست شبیه کیوکا هم نیست ... بگو ببینم نکنه از پرورشگاه آوردیش و به ما نمیگی ؟ ) آتسوشی با تعجب گفت :( چی ؟! نه اخه چرا باید همچین کاری را بکنم !) دازای آروم زد تو سر آتسوشی و گفت :( دارم شوخی میکنم ... ولی یک آزمایش ببرش شاید تو بیمارستان با یک بچه دیگه جا به جا شده باشه )
( پارت ۱ : https://wisgoon.com/pin/45420341/ )
( پارت ۲ : https://wisgoon.com/pin/45749292/ )
( پارت ۳ : https://wisgoon.com/pin/45912336/ )
( پارت ۴ : https://wisgoon.com/pin/46090772/ )
( پارت ۵ : https://wisgoon.com/pin/46273701/ )
( پارت ۶ : https://wisgoon.com/pin/46298320/ )
( پارت ۷ : https://wisgoon.com/pin/46303916/ )
( پارت ۸ : https://wisgoon.com/pin/46326025/ )
( پارت ۹ : https://wisgoon.com/pin/46414293/ )
( پارت ۱۰ : https://wisgoon.com/pin/46548231/ )
( پارت ۱۱ : https://wisgoon.com/pin/46711948/ )
( پارت ۱۲ : https://wisgoon.com/pin/46848611/ )
( پارت ۱۳ : https://wisgoon.com/pin/46915760/ )
( پارت ۱۴ : https://wisgoon.com/pin/47046297/ )
در همین موقع در سازمان باز شد و یک دختر وارد سازمان شد و بلند و با خنده گفت :( صبح بخیر ! ) کونیکدا از جاش بلند شد و زد روی میز و گفت :( دازای تاحالا صد بار بهت گفتم بچه هات را نیار تو سازمان ) دازای روش را کرد به کونیکیدا و گفت :( خب من فقط یکی شون را آوردم ... تازه آکیکو کوچولوی من که به کسی کاری نداره ) کونیکیدا دستش را گزاشت روی سرش و با عصبانیت گفت :( کلا نباید بیاری .... تازه کوچولو ؟ این حداقل ۱۴ سالشه ! ) دازای خندید و همین جور که داشت میرفت پیش کونیکیدا گفت :( اولا که ۱۶ سالشه و دوما خب تو هم بچه هات را بیار تو سازمان ) کونیکیدا نشت سر جاش گفت :( بحث کردن با تو فایده ای نداره بعد این همه سال هنوز آدم نشدی ) دازای شروع کرد به خندیدن و زد روی شانه ی کونیکیدا و گفت :( تو هم هیچ تغیری نکردی ) کونیکیدا دست دازای را برداشت و گفت :( باشه حالا برو سر کارت ... ) دازای رفت و سر جاش نشت ، آکیکو داشت از پنجره بیرون را نگاه میکرد و یک آبنبات از توی جیبش در آورد و خورد همینجوری که آبنبات توی دهنش بود به دازای گفت :( آکیو چرا نیومد ؟ ) دازای سرش را آورد بالا و گفت :( من بهش گفتم بیاد ولی اون گفت میخواد داستانش را کامل کنه ) آکیکو از پنجره فاصله گرفت و تکیه داد به میز و گفت :( آکیو واقعا و کسل کننده هست ... واسه ی همینه که دوستی نداره و همیشه تنهاست ) دازای آروم گفت :( منم نمیدونم مشکلش چیه ...) آتسوشی نشت کنار دازای و گفت :( خیلی خوبه که یک بچه ی آروم داشته باشی من که همش مجبورم برم مدرسه ی آراتا... هر روز با یکی دعوا میکنه و همش خراب کاری میکنه خیلی شیطون هست ) دازای خندید و گفت :( اون اصلا شبیه تو نیست شبیه کیوکا هم نیست ... بگو ببینم نکنه از پرورشگاه آوردیش و به ما نمیگی ؟ ) آتسوشی با تعجب گفت :( چی ؟! نه اخه چرا باید همچین کاری را بکنم !) دازای آروم زد تو سر آتسوشی و گفت :( دارم شوخی میکنم ... ولی یک آزمایش ببرش شاید تو بیمارستان با یک بچه دیگه جا به جا شده باشه )
( پارت ۱ : https://wisgoon.com/pin/45420341/ )
( پارت ۲ : https://wisgoon.com/pin/45749292/ )
( پارت ۳ : https://wisgoon.com/pin/45912336/ )
( پارت ۴ : https://wisgoon.com/pin/46090772/ )
( پارت ۵ : https://wisgoon.com/pin/46273701/ )
( پارت ۶ : https://wisgoon.com/pin/46298320/ )
( پارت ۷ : https://wisgoon.com/pin/46303916/ )
( پارت ۸ : https://wisgoon.com/pin/46326025/ )
( پارت ۹ : https://wisgoon.com/pin/46414293/ )
( پارت ۱۰ : https://wisgoon.com/pin/46548231/ )
( پارت ۱۱ : https://wisgoon.com/pin/46711948/ )
( پارت ۱۲ : https://wisgoon.com/pin/46848611/ )
( پارت ۱۳ : https://wisgoon.com/pin/46915760/ )
( پارت ۱۴ : https://wisgoon.com/pin/47046297/ )
۵۸.۶k
۱۱ اسفند ۱۴۰۱