می خندی و بر کنج لبت چال
میخندی و بر کنج لبت چال
نشسته
بر کنج دگر قافیهی خال
نشسته
تسخیر شده شهر به جادوی
سیاهت
در پستوی چشمان تو رمّال
نشسته
امیر_اکبرزاده
نشسته
بر کنج دگر قافیهی خال
نشسته
تسخیر شده شهر به جادوی
سیاهت
در پستوی چشمان تو رمّال
نشسته
امیر_اکبرزاده
۳.۸k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲