خطایت هر چ بود آدم

خطایت هر چہ بود آدم .......
بہ جرم سیب دزدیدن، تو را از خویش پر دادند !!
ولے آدم نڪن باور؛.........
تو را با چیدن یڪ سیب پر دادند؟!
خطایت عشق حوا بود .......
گمانم عاشقش بودے !!
بہ چشمت عشق را دیدے ......
براےِ خاطر حوا تو آن شب سیب را چیدے؟!
چہ رازے پشت این سیب است؟!
ڪہ ما را در بہ در کردے،......
از آن مٱواےِ روحانے .........
به این دنیاےِ ظلمانے .......
من از ابهام مےترسم .........
من از تکرارِ این فرجام مےترسم ......
چنان گنگ است این قصہ ........
چنان تاریڪ و پنهان است ........
ڪہ از ترس سقوطے تلخ ..........
من از بوییدن یڪ سیب بد هنگام مےترسم!!
دیدگاه ها (۴)

❤️

به گمانم که تو در میکده شاغل هستی.....همه از بوی تو مستند و ...

ظاهرم قصر است. اما از درون، ویرانه اممن صدای خسته ی پروانه ا...

مرد وقتی عاشق زنی می‌شود در دل خود پنهانش می‌کند مبادا که دی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط