کمک قلبم داره اتیش میگیره

(کمک قلبم داره اتیش میگیره)
(Help, my heart is on fire)
P²²
ویو ا/ت
بیدار شدم
+جیمین
انتظار نداشتم خونه باشه مثل همیشه که یه صدایی اومد
_بیدار شدی بیا صبحونه
+عه اینجایی(با لحن ذوقی)
_اهوم صبحونه رو بخورم میرم یه کارایی دارم اونارو راست و ریس کنم
+باشه
و صبحانه رو خوردن جیمینم رفت به کارای بیرونش برسه
تماس تلفنی
+الو هانا
^سلام چه عجب یادی از ما کردی
+گمشو بیا عمارت
^باشه حالا
اهانا تشریف فرما شد
+ازم خواستگاری کرد
^کی کِی چطوری
+شاسگول خان جیمین اخرین شب فرانسه و (ادمین گشاد میباشد همون ماجرا)
^پس از من کمک میخوای ببینم چی میشه
+گوهتو بخور شب با جیمین اشنا تر میشی بعدشم که میریم خریدا تمام
^فقط یه سوال
+بفرما
^کی خاله میشم
+خدا میدونه
^عجببب ، صحیح
یکم زر زدن و یوتویوب نگاه کردن تا ۱۱
که صدایه در اومد
+جیمینن
_سلام ا/ت خانوم چطو..
که با دیدن هانا خشکش زد
(اینحاس که یه حرقه به ذهنم میاد و کرم نویسنده فعال میشه)
ویو جیمین
فلش بک *
_بابا ینی چی که من یه خواهر دارم
$ینی یه خواهر داری
_چطوری
$اون روزی که دزدیده شد خواستیم روشو نزنیم و گفتیم که مرده و نباید کسی خبر دار میشد تا یه نقطه ضعف واسه شکست باند میشد
$امروز یه کی اومد پیشم و مشخصات اونو داد اسم فعلیش کیم هانا عه ولی اسم اصلیش پارک بورا است وضیفه پیدا کردنشو به تو میسپارم راستی
دستشو دراز کرد و یه عکس بهم داد
$اینم عکسشه
_باشه کارمو خوب هتجام میدم ممنون من دیگه برم
دیدگاه ها (۳)

زیادی حق بود

جو گرفتتم و میخوام پارت بعدی رو بزارمخودمم نمیدونم چمه

الان من بمیرم به خاطر ایست قلبی قاتلم ایشونه میخوام بعد ساله...

دیگه بمیرمم میشهجغدا اعلام حضور کنن

مرگ بی پایان پارت ۳۱

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط