در دفتر تاریخ نوشتند که هستیم

در دفتر تاریخ نوشتند که هستیم
هستیم ولی دل به که بستیم،شکستیم

آن قدر شکستند دل خسته ما را
چشم از همه بستیم و به میخانه نشستیم

از کهنه شرابی که در آن بود چشیدیم
مستیم به ظاهر، همه پیمانه پرستیم

دنیا همه اش مال شما شاد بخندید
ما چشم از این عالم بی قافیه بستیم

دیوانه بگویید به ما هیچ مهم نیست
از عقل بریدیم و از آن غائله رستیم
دیدگاه ها (۱)

در این دریا، چه می جویند ماهی‌های سرگردانمرا آزاد می‌خواهی؟ ...

-تسا: اگه یه دخترِ دیگه بیاد بین ما چی؟ +هاردین: پیشونیش رو ...

وقتی یه دختری با وجود سن بالاش دلش نمیخواد ازدواج کنه ، جار ...

جایی از سریال پاپ جدید (new pope) ، کاردینال گوتیرز درتوضیح ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط