وقتی که اعتماد من
وقتی که اعتماد من
از ریسمان سست عدالت آویزان بود !
و در تمام شهر
قلبِ چراغ های مرا تکه تکه می کردند
وقتی که چشم های کودکانهٔ عشق مرا
با دستمال تیرهٔ قانون می بستند !
و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
فواره های خون به بیرون می پاشید
وقتی که زندگی من
دیگرچیزی نبود ،
هیچ چیز ،
به جز تیک تاک ساعت دیواری !
دریافتم ،
باید ، باید ، باید !
دیوانه وار دوست بدارم ....
#فروغ_فرخزاد
از ریسمان سست عدالت آویزان بود !
و در تمام شهر
قلبِ چراغ های مرا تکه تکه می کردند
وقتی که چشم های کودکانهٔ عشق مرا
با دستمال تیرهٔ قانون می بستند !
و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
فواره های خون به بیرون می پاشید
وقتی که زندگی من
دیگرچیزی نبود ،
هیچ چیز ،
به جز تیک تاک ساعت دیواری !
دریافتم ،
باید ، باید ، باید !
دیوانه وار دوست بدارم ....
#فروغ_فرخزاد
- ۱.۲k
- ۰۴ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط