لاس نشسته بودم و طبق معمول داشت با یکی از مسائل مسخره ریا
لاس نشسته بودم و طبق معمول داشت با یکی از مسائل مسخره ریاضی دست و پنجه نرم میکردم........
سوزشی رو توی گودی کمرم حس کردم......برگشتم عقب.......عسل ازم پرسید:
#چته تو باز؟
-بتوچه در ضمن هیچیم نی
#غلط کردی دیدم تا میخای جوتب سوالارو بدی صدات میلرزه.....
-گفتم چیزیم نی
#قرارنبود همدم ترین محرمت شم؟
-اره
#به من بگو چته
-چیزیم نی فقط موقعه حرف زدن صدام میلرزه یوخده هم تب دارم،انگار پشت چشام یه کوپه آتیشه،نمیدونم ولی حالم خوبه
#رفیق داغونی
-نه من خوبم
#بهش فک نکن مهرداد لیاقت نداره
-اگه نداش بش فک نمیکردم
#رفیق داغونی بیخیالش شو
-سعی میکنم
سوزشی رو توی گودی کمرم حس کردم......برگشتم عقب.......عسل ازم پرسید:
#چته تو باز؟
-بتوچه در ضمن هیچیم نی
#غلط کردی دیدم تا میخای جوتب سوالارو بدی صدات میلرزه.....
-گفتم چیزیم نی
#قرارنبود همدم ترین محرمت شم؟
-اره
#به من بگو چته
-چیزیم نی فقط موقعه حرف زدن صدام میلرزه یوخده هم تب دارم،انگار پشت چشام یه کوپه آتیشه،نمیدونم ولی حالم خوبه
#رفیق داغونی
-نه من خوبم
#بهش فک نکن مهرداد لیاقت نداره
-اگه نداش بش فک نمیکردم
#رفیق داغونی بیخیالش شو
-سعی میکنم
۲.۰k
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.