عشق تا بر دل بیچاره فروریختنی ست
عشق تا بر « دل» بیچاره فروریختنی ست
دل اگر کوه! به یکباره قروریختنی ست
خشت بر خشت برای چه به هم بگذارم
من که می دانم دیواره فروریختنی ست
آسمانی شدن از خاک بریدن میخواست
بی سبب نیست که فواره فروریختنی است
از زلیخای درونت بگریز ای یوسف
شرم این پیرهن پاره فروریختنی ست
هنر آن است که عکس تو بیفتددر ماه
ماه در آب که همواره فروریختنی ست
دل اگر کوه! به یکباره قروریختنی ست
خشت بر خشت برای چه به هم بگذارم
من که می دانم دیواره فروریختنی ست
آسمانی شدن از خاک بریدن میخواست
بی سبب نیست که فواره فروریختنی است
از زلیخای درونت بگریز ای یوسف
شرم این پیرهن پاره فروریختنی ست
هنر آن است که عکس تو بیفتددر ماه
ماه در آب که همواره فروریختنی ست
- ۱.۱k
- ۰۴ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط