کهکشانی

#کهکَشانی
دیشب بهم زنگ زده میگه زهر ماااااار کجایی؟ هرچییی زنگ میزنم جواب نمیدی😐
گفتم زهر مار تو حیاط زیر نور ستارگان تازه پدیدار شده چای و شکلات می‌خورده.
دوستمون همیشه عادت داره از کاه کوه بسازه😂
گفتم خوب حالا بوگو بینوم چه‌کار داشتی
گفت می‌خوام بیام خونتون.
گفتم اله بدو.
منم اصلا به خودم زحمت ندادم پاشم بازار نمی‌دونم چی چی اتاقم رو مرتب کنم.
همینطوری لَمان وسط بازار دراز کشیده بودم که یهو دوستمون اومد
رفتم دیدم یه چی صورتی دستشه و اصلا توجهی نکردم که چیه و اینا
کلا آدم متوجهی نیستم😂
مثلا می‌گن فلانی چی پوشیده بود؟
منم میگم نمی‌دونم دقت نکردم. کلا همیشه رو ابرام 😅
احوال پرسی کردیم
بعد گفت کارت داشتم
و یهو اون چیز صورتی رو گرفت جلوم گفت تولدت مباااارک
دیگه متوجه شدم همون چیز صورتی ساک هدیه‌ست
منو میگی انقد کهکَشانی شدممم😯 و این نوشتش😍
و یکی از هدیه‌هاش مداد رین بو بود که با دیدنش جیغ زدم از ایناااا وای از اینا😂
گفت یادم بود برات بخرم

تااازه یادم اومد که تقریبا یک سال قبل عکس مداد رین بوام رو گذاشته بودم استوری نوشته بودم: به کنار من اگر می‌آیید با این مدادا بیایید😍. اونم گفته بود: از کجا خریدی بگو؛ با این مدادا به کنارت بیایم😁😁

منم نمی‌دونستم از کجا خریدم. چون همونم هدیه گرفته بودم😆

اما خودم اصلا یادم نبود و تحت تاثیر فراوون قرار گرفتم😂

البته کلا وقتی یه چیزی هدیه می‌گیرم خیلی تحت تاثیر قرار می‌گیرم فرقی نمی‌کنه چی باشه کلا خیلی خوشحالیم رو تو این مورد بروز می‌دم؛ مثلا مامانم واسم تنبون گل گلی هدیه خریده بود مثل پلنگ صورتی تو خونه رژه می‌رفتم و ذوق می‌کردم(البته نمیدونم پلنگ صورتی چطور رژه میره!) و مامانم برگشت گفت خوشحالیاتو یکم کمترش کن سرمون گیج رفت😂


پ.ن۱: لَمان درواقع قرار گرفتن در حالت لم دادگیه.
پ.ن۲: اتاق من همیشه نامرتبه. همیشه به معنی واقعی کلمه. تنها قصد و غرضم از مرتب کردن‌های بعد از هرگزی؛ با خیال راحت‌تر نامرتب کردنه😂

#آسیمو #تولد


۲۱ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)

دوست دارم تو همچین کوی و محله‌ی پررنگی زندگی کنم😍 #خونه_های_...

چرا خیارشور تو رده‌ی تنقلات قرار نمی‌گیره؟😒 من انقدر عاشقشم ...

#W #BEAR #خرس_های_کله_فندقی #wallpaper

#W #BEAR #خرس_های_کله_فندقی #wallpaper

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

یه مشت کاغذ تا شده گرفت‌ جلوی صورتم و گفت انتخاب کن. یه لبخن...

ویو ا /تکه یهو دستش رو گذاشت روی رون پام و فشار داد و گفت بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط