یک زندگی کم است

یک زندگی کم است ...!
برای آن‌که تمام شکل‌های دوستت دارم را با تو در میان بگذارم ...
می‌خواهم هر صبح که پنجره را باز میکنی ،
آن درخت روبه‌ رو من باشم ...
فصل تازه من باشم ...
آفتاب من باشم ...
استکان چای من باشم ...
و هر پرنده ای که نان از انگشتان تو می‌گیرد ...
یک زندگی کم است ...!
برای شاعری که می‌خواهد در تمام جمله ها دوستت داشته باشد ...!

#روزبه_سوهانی
دیدگاه ها (۱)

صدای پای رفتن اسفند را می شنوم صدای آمدنت را نه !حتی ماهی ها...

کودکانه... دوستم بدار مثلا وقتی مادرت گفت: ...

برای قلبمچه طرحی بریزمتا عاشقت نباشد؟لبانم راچه بیاموزمکه تو...

کتاب را نخوانید که بخوابید ، کتاب را بخوانید که بیدار شوید !...

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

★هر بار از نو عاشق تو خواهم شد...★

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط