ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠّﻪِ ﺍﻟْﺮَّﺣْﻤﻦِ ﺍﻟْﺮَّﺣﻴﻢ
ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠّﻪِ ﺍﻟْﺮَّﺣْﻤﻦِ ﺍﻟْﺮَّﺣﻴﻢ
ما برای این چادر داریم می رویم !
رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت.
وقتی دکتر این مجروح را دید به من گفت:
بیارش داخل اتاق عمل... دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم ،
مجروح به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و به سختی گفت :
من دارم می روم تا تو چادرت را در نیاوری ؛
ما برای این چادر داریم می رویم ، چادرم در مشتش بود که شهید شد...
راوی: خانم موسوی از پرستاران زمان جنگ
منبع: کتاب خانم ها حتما بخوانند ، صفحه 24
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ٪ـــــــــــــــــــــــــــــ
به کانال حجاب-->لبخند زهرا(سلام الله علیها)بپیوندید
/telegram.me/labkhand_zahra
ما برای این چادر داریم می رویم !
رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت.
وقتی دکتر این مجروح را دید به من گفت:
بیارش داخل اتاق عمل... دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم ،
مجروح به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و به سختی گفت :
من دارم می روم تا تو چادرت را در نیاوری ؛
ما برای این چادر داریم می رویم ، چادرم در مشتش بود که شهید شد...
راوی: خانم موسوی از پرستاران زمان جنگ
منبع: کتاب خانم ها حتما بخوانند ، صفحه 24
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ٪ـــــــــــــــــــــــــــــ
به کانال حجاب-->لبخند زهرا(سلام الله علیها)بپیوندید
/telegram.me/labkhand_zahra
۱.۱k
۰۵ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.