امروز خبر ممنوع الکار شدنم رو شنیدم

امروز خبر " ممنوع الکار " شدنم رو شنیدم

یاد روز کنسرت و در واقع آخرین اجرام اُفتادم.
وقتی صدامون کردند که آماده باشیم برای
رفتن روی صحنه
به رسم همیشه، شروع کردم به دعا کردن
گفتم خدای مهربون، تو هم با من میای دیگه؟!
مواظبم باش..
یه وقت دلم نلرزه...
و بعد رفتم روی صحنه و بهترین اجرای زندگیم رو انجام دادم.
امروز خبر رسیده که دیگه نمیتونم
نمیشه..
من از کسی که ممنوع الکارم کرد 
متنفر نیستم
من صبر می کنم
من آفریده شدم برای صبر کردن
اینکار رو توی زمین های سخت تر یاد گرفتم
من صبر کردن رو کنار پدرم یاد گرفتم
دست در دستش
وقتی توی " کُما " بود
دو سال تمام
هر روز بالای سرش قطره به قطره داروهایی که
توی شریانهاش جاری میشد رو می شمردم
تا برگرده
تا دوباره نفس بکشه
قسم خوردم که من درستش میکنم
من با عشق درستش میکنم
تا روزی که دوباره نفس کشید
و اسمم رو صدا زد
اون روز جایزه ای رو بردم
که در حد و اندازه اش
توی دنیا وجود نداره

من قبل تر ها برای " جان " صبر کردم
برای یک نفسِ به ظاهر ساده
و برای یک زندگی
موسیقی برای من
عشق، جان و نفسه.. براش صبر می کنم
عاشقانه
و روزی نه چندان دور
موسیقی
اسمم رو صدا خواهد زد💚
نگین
دیدگاه ها (۱)

اینجوری نگاتون میکرد عاشقش نمیشدید؟؟میخوام یه اسم براش بزارم...

پیکسلام خوشگله ؟ 😎 😍

نگین ممنوع الکار شد ، درست همون لحظه ای که داشتم به دیدار دو...

دیگه دروغ میگید و خالی میبندید ما به روتون نمیاریم دلیل نیس ...

شوهر دو روزه. پارت۶۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط