آدم اولش چندان متوجه نمیشه

آدم اولش چندان متوجه نمیشه...
زمانی میرسه که دیگه حوصله انجام هیچ کاری رو نداره...
چیزی توجهشو جلب نمی‌کنه و گوشه‌گیر میشه...
اما این بی حوصلگی از بین نمیره، بلکه باقی میمونه و روز به روز هم شدت پیدا میکنه و به مرور بدتر و بدتر میشه...
آدم احساس خلا و پوچی میکنه...
از دنیاو از خودش بدش میاد...
اونوقت این احساس کم کم از بین میره
و دیگه اصلا هیچ احساسی وجود نداره!
آدم نسبت به همه چیز بی تفاوت میشه...
دنیا به نظر یکی کاملا غریبه میرسه و دیگری حاضر به پذیرفتن هیچ مسئولیتی نیست. آدم خنده و گریه رو فراموش میکنه...
اونوقت قلب ها یخ میزنه...
دیگه کسی کس دیگه رو دوست نداره...
وقتی کار به اینجا رسید،
دیگه بیماری درمان پذیر نیست و بازگشتی وجود نداره...
دیدگاه ها (۱)

دوست‌ترت دارم از هر چه دوست!ای تو به من، از خود من، خویش‌ترد...

میخواهم دوستت نداشته باشماما نمیتوانم !و این تنها جاییست کهخ...

‏دو گروه هرگز نمیتونن از گذشته کنده شن و به زندگی عادی برگرد...

واسه اونی که دوستش داری وقت بذار...نذار به نبودنت عادت کنهنذ...

خدمتکاره عمارت ارباب پارت معرفی

ترجمه متن استوری اینستاگرام نامجون 💚📝اگر انسان درد رو احساس ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط