رفتم نشستم کنارش گفتم برای چینمیری گلات رو بفروشی

رفتم نشستم کنارش گفتم : برای چی نمیری گـُلات رو بفروشی ؟
گفت : بفروشم که چی ؟ تا دیروز می فروختم که با پولش آبجی مو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد ، با گریه گفت : تو می خواستی گـُل بخری ؟
گفتم : بخرم که چی ؟ تا دیروز می خریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...! اشکاشو که پاک کرد ، یه گـل بهم داد گفت :بگیر باید از نو شروع کرد
تو بدون عشقت ، من بدون خواهرم


😔 😔 😔
دیدگاه ها (۱۸)

عاشـق یڪ بار به دنـیا مـیاد امـــا ســــه بـــار میـمیــره ...

نوازش نگاهت را ڪہ ندارم ...لااقل دل خوشم ڪن به پیـــامی ...!...

از من خوشت نمیاد❔ یه نقشه بگیر 🗺 یه ماشین جور کن 🚕 برو به جه...

‌‌هیچ چیز تو عکس دخترا اتفاقی نیست..همه چیز برنامه ریزی شده ...

black flower(p,223)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط