ماکه رقصیدیم به هرسازی زدی ای روزگار
ماکه رقصیدیم به هرسازی زدی ای روزگار؛
دل به توبستیم وآخردل شکستی روزگار
خوب بودم پس چراکاتب برایم غم نوشت؟
کی رواباشد جوابم با بدی ای روزگار
فارغ التحصیل دانشگاه دردوغصه ام
بهرشاگردت عجب سنگ تمامی روزگار
گربرای دیگران مثل بهاران سر سبز
بهرمن پاییزی وفصل خزانی روزگار
میکنم دل خوش به هرچیزی حسودی میکنی
مثل رهزن میزنی برخنده ام چنگ روزگار؛
کاش میگفتی ز آزارم چه حاصل میشود؛وای عجب بی معرفت اهل جفایی روزگار
چون پرنده باچه شوقی لانه برهم میزنم
دست بی رحمت کندخانه خرابم روزگار
چرخ گردون بادلم نامهربان باشدولی
باهمه دردوغمت بازم صبورم روزگار...
دل به توبستیم وآخردل شکستی روزگار
خوب بودم پس چراکاتب برایم غم نوشت؟
کی رواباشد جوابم با بدی ای روزگار
فارغ التحصیل دانشگاه دردوغصه ام
بهرشاگردت عجب سنگ تمامی روزگار
گربرای دیگران مثل بهاران سر سبز
بهرمن پاییزی وفصل خزانی روزگار
میکنم دل خوش به هرچیزی حسودی میکنی
مثل رهزن میزنی برخنده ام چنگ روزگار؛
کاش میگفتی ز آزارم چه حاصل میشود؛وای عجب بی معرفت اهل جفایی روزگار
چون پرنده باچه شوقی لانه برهم میزنم
دست بی رحمت کندخانه خرابم روزگار
چرخ گردون بادلم نامهربان باشدولی
باهمه دردوغمت بازم صبورم روزگار...
- ۲.۲k
- ۰۱ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط