تو که رفتی دیگر باد نوزید

تو که رفتی دیگر باد نوزید
باران هم فقط خاک را کمی تر می کرد
رمق نداشت
تو که رفتی
پاییز برگ ریز نشد
درخت ها یکباره عریان شدند
و هیچ شاخه ای زیر سنگینی برف خم نگشت
و من در هیچ گشتی چتر همراه نبردم
تو كه رفتى
دل اندوهگينم را برداشتم
تمام خيابان ها را با او قدم زدم
و در نگاه رهگذران جستجويت كردم…

#دلنوشته‌ی‌دله‌خسته💫🥀
دیدگاه ها (۰)

هرچی سنم بیشتر میشه، بیشتر می‌فهمم که برد واقعی با ا‌وناییه ...

🍂‍ شخصى در فاحشه خانه مرد؛و شخصى ديگر در مسجد!مردم قضاوت های...

کاﺵ ﺩﺭ ﺗﻨﺪﯾﺲ ﺁﺩﻡ ﺩﻝ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻏﻢ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﻣﻨﺰﻝ ﻧﺒﻮﺩﮐﺎﺵ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط