ک شب خواب دد و صبحناج شد
يکيــ شبــ خوابــ ديد و صبحــ#[ناجي شد]
يهو عمامهــ اشــ رو کند#[ناجي شد]
با چنــ تا سوتــ و کفــ حاجيهــ#[حاجي شد]
صدا زد کافهــ چيــ ، چاييهــ ما#[چي شد]
يکيــ ميگفتــ اگهــ همسايهــ مرد#[پاشيد]
يکيــ ميخواستــ عارفــ شهــ#[نميشاشيد]
يکيــ مامورِ مرضيــ هايــ#[مرزي شد]
يکيــ مغلوبِــ دشمنــ هايــ#[فرضي شد]
يکيــ در جنگــ هايــ زرگريــ#[چاييد]
يکيــ از عشقِــ گلهــ گاو#[ميزاييد]
يکيــ چرخــ و فلکــ ها را#[فلک ميکرد]
00:15
يهو عمامهــ اشــ رو کند#[ناجي شد]
با چنــ تا سوتــ و کفــ حاجيهــ#[حاجي شد]
صدا زد کافهــ چيــ ، چاييهــ ما#[چي شد]
يکيــ ميگفتــ اگهــ همسايهــ مرد#[پاشيد]
يکيــ ميخواستــ عارفــ شهــ#[نميشاشيد]
يکيــ مامورِ مرضيــ هايــ#[مرزي شد]
يکيــ مغلوبِــ دشمنــ هايــ#[فرضي شد]
يکيــ در جنگــ هايــ زرگريــ#[چاييد]
يکيــ از عشقِــ گلهــ گاو#[ميزاييد]
يکيــ چرخــ و فلکــ ها را#[فلک ميکرد]
00:15
- ۲۶۴
- ۱۳ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط