آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد

آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد
کاسه ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد

تیر دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت
از غمت شهریورِ بیچاره حلق آویز شد

مهر با بی مهری و نامهربانی میرسد
مهربانی در نبودت اندک و ناچیز شد

بی تو یک پاییز ابرم، نم نمِ باران کجاست؟
بی تو حتّی فکر باران هم خیال انگیز شد

کاش میشد رفت و گم شد در دل پاییز سرد
بوی باران را تنفّس کرد و عطر آمیز شد

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد...
دیدگاه ها (۳)

با هم - قلب ، مهمانخانه نیست که آدم‌ ها بیاینددو سه ساعت یا ...

بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِسلام رفقا" ( ای پروردگ...

دعای یک مرد هنگام باران و نماز : خداوندا...!کودکی ام راداد...

سخنان دکتر خیراندیش درهمایش نعنا درکاشان دو چیز رو خوب یاد ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط